جدول جو
جدول جو

معنی خاش خاشک - جستجوی لغت در جدول جو

خاش خاشک
آهسته آهسته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، خرد خرد، خوش خوش، رفته رفته، آهسته آهسته، تدرّج، آرام آرام، کیچ کیچ، جسته جسته، پلّه پلّه، متدرّج، کم کم، نرم نرمک، اندک اندک، نرم نرم
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ خوَ / خُ شَ)
نرم نرمک. آهسته آهسته. کم کمک. رفته رفته. بی شتاب. به آهستگی. به آرامی. خوش خوش. گلچین گلچین. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خرت و پرت، قماش خانه و سقط متاع، (قاموس)
لغت نامه دهخدا
(کِ خُ)
کنایه از زمین بی گیاه و سبزه است. (آنندراج) :
دگر بار سر سبز شد خاک خشک
بنفشه برآمیخت عنبر بمشک.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رِ خُ)
خاری که ازسبزی افتاده و خشک شده است. ضریع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
این لغت از توابع است و معنی آن خاش ریزه باشد. (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
اندک اندک بتدریج کم کم نرم نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش خوشک
تصویر خوش خوشک
((~. خُ شَ))
اندک اندک، کم کم
فرهنگ فارسی معین
چوبی که به راحتی ترک خورد، خوش خنده
فرهنگ گویش مازندرانی
خوش خوان، خوش آواز، خوش صدا
فرهنگ گویش مازندرانی
خوش خوراک
فرهنگ گویش مازندرانی
خوش خوشک
فرهنگ گویش مازندرانی